دلم ....
دلم امشب یه اهنگ غمگین میخواد
جوری که حتی اهنگشم حالمو بگیره
یه سکوت مطلق
یه تاریکی مطلق
فقط من باشمو این اتاق
یه دل شکسته

نظرات شما عزیزان:
گاهی چقدر ساده عروسک میشویم نه لبخند میزنیم نه شکایت میکنیم فقط:
سکوت میکنیم
سکوت میکنیم
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند
تنها چارش آهنگای انریکه اس!
دا غونت میکنه ها..!
Ayer,Loco,El Prededor و خیلی های دیگش..!
به من سر بزن.gif)
دا غونت میکنه ها..!
Ayer,Loco,El Prededor و خیلی های دیگش..!
به من سر بزن
.gif)
من باشم و تو …
کنار دریا …
صدای موج ها …
گرمی آغوشت …
زند گی یعنی همین …
آرامش … عشق … امنیت …
کنار دریا …
صدای موج ها …
گرمی آغوشت …
زند گی یعنی همین …
آرامش … عشق … امنیت …
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
نکـه تــُو بـآ دیگـری بـآشی و مــَن بـآ خیـآل تـُو ...
صـَد شـَرف دآرد بـه اینکـه ...
مـَن بـآ تـُو بـآشم و تـُو بـآ فکـر دیگـری ...!
سرفــــه هایـــم از قلیـــان نیســـــت...
خاطـــــرات تـــــوست که در قلبـــــــم
خاکــــــ میـــــــــخورد...
نقش درخت خشک را بازی میکنم..
نمیدانم چشم انتظار بهار باشم..
یا هیزم شکن..
نمیدانم چشم انتظار بهار باشم..
یا هیزم شکن..
گاه تنها میشوم تنهاتر از همه٬
گوشه ای مینشینم و حسرت ها را مرور میکنم٬
نمیدانم کدام خواهش ها را نشنیدم٬
و به کدام تنهایی خندیدم که تنهاترینم..
مرا حبس کن در آغوشت
من, برای حصار بازوان تو
مجرم ترین
زندانی ام ...!!
من, برای حصار بازوان تو
مجرم ترین
زندانی ام ...!!
شده ام شنبه!
همه میخواهند از من شروع کنند...!
" ترک کردن را "
همه میخواهند از من شروع کنند...!
" ترک کردن را "
بعضی کلمه ها ارزش بارها شنیدن را دارد
گوشت را بیار جلو
اروم میگم
کسی نشنوه جز خودت
خیلی
خیلی
خیلی
دوستت دارم ...
گوشت را بیار جلو
اروم میگم
کسی نشنوه جز خودت
خیلی
خیلی
خیلی
دوستت دارم ...
ادمها فقط ادمند نه بیشتر و نه کمتر…
اگر کمتر از ان چیزی که هستند نگاهشان کنی انهاراشکسته ای
و اگر بیشتر از ان حسابشان کنی تورا میشکنند
بین این ادمها فقط بایدعاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه
اگر کمتر از ان چیزی که هستند نگاهشان کنی انهاراشکسته ای
و اگر بیشتر از ان حسابشان کنی تورا میشکنند
بین این ادمها فقط بایدعاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه
بی تو، مهتاب شبی ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید :
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن ،
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،
باش فردا ، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم : حذر از عشق !؟ – ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت …
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم …
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید :
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن ،
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،
باش فردا ، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم : حذر از عشق !؟ – ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت …
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم …
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
چی بگم والا هرچی بگم کم گفتم ینی دارم کم میارم ببینم من بیشتر میذارم یا تو
گاهی آدم به جایی می¬رسد که دست به خودکشی می¬زند!!!
نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند... نه...
قید احساسش را می¬زند...
تمــــــــام روزهایی که ...
سرگرمیــــت بودم ؛
زندگی ام بـــــودی !!!!
یاقوت 

ساعت20:39---8 خرداد 1393
آدمی که غرق شود قطعا می میرد …
چه در دریــــــــــــــا
چه در رویــــــــــــــا
+ نوشته شده در پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:, ساعت 6:30 PM توسط [̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
|